بر اساس الزام غیر بدیهی بودن یا الزام گام ابتکاری برای اینکه اختراعی قابلیت پتنت شدن داشته باشد باید دارای ابتکار کافی باشد بطوریکه از نظر یک فرد دارای مهارت عادی در آن حوزه فنی، این دستاورد حاصل در کنار هم قرار گرفتن بدیهی دانش پیشین نباشد.
هدف از این الزام جلوگیری از ثبت اختراعاتی که از نظر فنی دستاوردی نداشته و با آمیختن بدیهی چند اختراع در یک اختراع بدون هیچ خلاقیت خاصی ادعای ایجاد اختراع جدید دارند، است.
اگر چه اصل و تعریف این الزام تقریبا در کشورها یکسان است اما نحوه ارزیابی گام ابتکاری یا غیر بدیهی بودن از کشوری به کشور دیگر تفاوت دارد.
باید توجه داشت بر خلاف الزام نوآوری که نسبتاً عینی (یعنی چیزی دقیقا قبلا بوده یا نه) است، الزام غیر بدیهی بودن نسبتاً ذهنی است. به همین دلیل، تعداد کمی از درخواستهای ثبت اختراع مستقیماً به دلیل مسئله نوآوری مردود میشود و اکثر دلیل رد اختراعات مربوط به مسئله بدیهی بودن است.
هر چند که بر اساس تعریف مرز گام ابتکاری عدم بدیهی بودن از نظر یک فرد دارای مهارت عادی است، اما این تعریف به عنوان روشی عملی برای امتحان این الزام اختراعات نیست، بلکه بر اساس آزمونهای ذهنی توسط ممتحنین اختراع، مرز بدیهی بودن یا دارا بودن گام ابتکاری تعیین میگردد.
به طور مثال در دفتر ثبت اختراع اروپا، تقریبا همیشه از روش مشکل-راه حل (problem-solution approach) جهت ارزیابی گام ابتکاری اختراع استفاده میشود. این روش بصورت زیر است:
تعیین نزدیک ترین دانش قبلی: یعنی مرجع واحدی که ترکیبی از ویژگیهایی را افشا میکند بطوریکه می تواند به منزله نوید بخش ترین نقطه شروع برای توسعه و رسیدن به اختراع مورد نظر شود.
تعیین مشکل فنی عینی (objective technical problem): یعنی با توجه به دانش قبلی، مشکلی فنی را که اختراع ادعا شده بصورت موفقیت آمیزی حل کرده است مشخص شود.
بررسی اینکه آیا راه حل ادعا شده برای این مشکل فنی از دید شخص دارای مهارت بدیهی است یا خیر.
در سایر کشورهای دنیا نیز روشهای آزمون ذهنی دیگری برای بررسی گام ابتکاری به کار گرفته میشود. بطور مثال در آمریکا از آزمون TSM یا Teaching-Suggestion-Motivation برای بررسی گام ابتکاری استفاده میشود.